«ورود زير 15 سال ممنوع»

نه خیر. انگار بهتر است که درباره معضلی اصلاً صحبت نکنیم و نگران فاجعه دوری سینما از ادبیات معاصر نباشیم! زیرا این امر تأثیری در اقتباس از کتاب های مشهور برای کتابخوان کردن مخاطبان عام سینما که ندارد یا هیچ. حاصلش می شود فیلمی کاملاً ضد کتاب با تبلیغات معکوس!


سال ها پیش در وضعیت نه چندان مطلوب کتابخوانی در کشورها (کمافی سابق)، نسل جدیدی از کتاب های روانشناسی وارد خانه ها و کتابخانه های مردم شد. این کتاب ها از فرمول های عامه پسند روانشناختی بهره برد و جمع کثیری را به سمت خود کشاند. کتاب هایی از نسل "رازهای موفقیت"، "درخت دوستی" که حاوی رازهای شادزیستن بود، "غورباقه ات را قورت بده"، "چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد" و "زنان ونوسی،مردان مریخی". که اتفاقاً همین دو مورد آخر از پرفروش ترین آنها به شمار می رفت و همین دو مورد آخر، در فیلمی به همین نام یعنی "زنان ونوسی، مردان مریخی"، آخرین ساخته کاظم راست گفتار، مورد تمسخر واقع شده است. فاجعه ی امر در اینجاست، که خود کارگردان از این تقبیح بی خبر است و همچنان ادعا می کند فیلمش می تواند آمار طلاق را پایین بیاورد. البته در این مورد من صد در صد طرفدار آقای کارگردان هستم و این ادعا را ثابت می کنم . زیرا به همان میزان که آمار ازدواج (در پی این تبلیغات سوء) پایین بیاید ، امار طلاق نیز به فراخور آن کاهش می یابد .
کاراکتر مرجان (که نقش آن را شیلا خداداد ایفا می کند) به شدت از این سری کتاب ها می خواند (به طوری که حتی در سالن غذاخوری هم کتاب "چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟" در دست دارد)، کارگردان که به تصور خود با این سکانس، نیمی از جمعیت کشور را کتابخوان کرده،در ژرف ساخت فیلم شخصیت مرجان را به شدت متزلزل و تحت تأثیر نوشته های این کتاب ها طراحی می کند. او آن قدر به شخصیت زن مطلوب در این کتاب ها تبدیل می شود، که از هویت اصلی خود فاصله می گیرد و آنقدر در زندگی شخصی خود ناموفق است، که ازدواج چهارمش هم در آستانه طلاق واقع می شود! قضاوت را بر عهده خودتان می گذاریم. آیا این کاراکتر، تبلیغ کتابخوانی می کند یا همه خوانندگان این کتاب ها را زیر سؤال می برد!
این کتاب ها گرچه بن مایه های خیلی عمیق و صد درصد قابل دفاعی ندارند، اما هرچه هستند "کتاب" محسوب می شوند و وقتی در لیست پرفروش ها قرار می گیرند، عزیزتر میگردند. به نظر من، اگر هر کدام از سینماگران نمی توانند با استعانت به پرمخاطب ترین هنر در حال حاضر جامعه – یعنی سینما- کمکی به ارتقای فرهنگ کتابخوانی بکنند، خوب است لااقل تلاش های دیگران در سایر بخش های فرهنگی را در این راستا ضایع ننمایند.
***
"زنان ونوسی،مردان مریخی" در عین اینکه هیچ حرفی برای گفتن ندارد، اما ناگفته های سر به مهر بی شماری را باز می کند.
با دیدن اکثریت فیلم های اکران نیمه اول سال، کم کم داشتیم عادت می کردیم، که گرچه فیلم کودک و نوجوانی روی پرده نیست اما بار دیگر دست فرزندانمان را بگیریم و با "خیال راحت" به سینما ببریم ( روی خیال راحت تأکید دارم). "زنان ونوسی،مردان مریخی" یکی دیگر از نمونه هایی است که این راحتی را درهم می شکند و بار دیگر صندلی های سینما را «پنبه لازم» می کند و ساده لوحانه است که بپذیریم با نوشتن «این فیلم برای افراد زیر 15 سال توصیه نمی شود» روی پوستر فیلم، از این فاجعه شانه خالی کرده ایم.
شخصیت زن خوب و زن بد در این فیلم هیچ ارزیابی و تفکیک نمی شود و با نتیجه گیری اینکه چه خوب باشی چه بد، چه زحمتکش باشی و چه تنبل، چه احترام بگذاری وچه نگذاری، چه پایبند و اصیل باشی و چه نباشی ... هیچ فرقی ندارد و فرجام امر، یکسان است. یک آموزه منفی دیگر، به کلکسیون ناهنجاری های فیلم افزوده می شود.
«خانواده» ، یکی از مولفه هایی بود که تقریبا به جرئت می توان گفت بعد از انقلاب وارد سینمای ما شد . در وجه غالب سینمای «فیلمفارسی» ، کانونی با این مفهوم هیچ تعریفی ندارد و هرآنچه بر پرده سینما می بینیم رابطه های شخصی و مجردی و در نهایت دو نفره است. در فیلم هایی از جنس فیلم مورد بحث ما ، همان خاطره ها تداعی می شود و مثلا هیچ کدام از شخصیت های اصلی فیلم کاراکتر پدر یا مادر را در زندگی شان ندارند ! یا اگر هم دارند در نقش سرپرست خانواده و مفهوم اسلامی والدین نیست ، بلکه یکی دیگر از ابزارهای گیشه سازی است و بهانه ای برای شکل دادن به یک رابطه بی مایه عشقی دیگر ... .
سینما راه درازی را پیمود تا در «جدایی نادر از سیمین» ، عمق فاجعه ای به نام طلاق را نشان بدهد . اما گاهی چنین حرکت های انحرافی به سادگی خوردن یک لیوان آب خنک ، اندوخته های فرهنگی مخاطب را یکسره نابود می کنند . این فیلم فیلمی صد در صد تبلیغاتی برای طلاق به نظر مي رسد و البته بیشتر از آن شعار مستقیم و غیر مستقیم ازدواج نکردن را می دهد ! سینمای پس از انقلاب ، «حاتمی» های بسیاری زحمت كشيدند ، تا اهمیت جایگاهی به نام مادر ، مفهوم مکانی به نام خانه پدری و جمع شدن همه فرزندان دور یک سفره را در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه مردم زنده کند . سینما و تلویزیون پس از انقلاب ، گرچه در «پدرسالار» ، در نهایت بت سنت را به دستان نسل جدید شکست ، اما در هر حال آموزه های فراموش نشدنی یک خانواده اصیل تهرانی را چنان در خاطره ها ثبت کرد که تا چندین نسل بعد تصویر آن حتی کم رنگ هم نشد ! اکنون در آستانه نمایش فیلمی به شدت خانوادگی و ایرانی (یه حبه قند) که سالهاست موضوعش - یعنی خانواده ای ایرانی با این ساختار- تفکر بسیاری از دغدغه مندان سینما را به خود مشغول کرده است ، ناجوانمردانه است که زنانی از ونوس و مردانی از مریخ بیایند ، تا با تیشه های گیشه پسند و ریتمیک و مثلا کمدی! ، تیشه بر هر آنچه در تمام این سال ها ، دین ما ، انقلاب ما و سینماگران متفکر ما گفته اند ، بزنند . این ترازوی نابرابر ، همان حرف های سر به مهری است که صحبتش را کردیم و گاهی (فقط گاهی که از این دست فیلم ها ساخته می شود ) ، سر باز می کند .
سخن را به درازا نمی کشانیم، چرا که اگر بخواهیم از بدآموزی ها و معضلات معروفی و تکنیکی فیلم بگویم، در حوصله ما و شما نمی گنجد. به هر حال با همه این اوصاف، شما مختارید که طعم گس یک "کمدی-اجتماعی"! را تجربه کنید و در سالن سینما همراه خانواده تان از تماشای این فیلم لذت ببرید ...
مریم اکبرلو  



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,
ارسال توسط reza&mahdi

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 272
بازدید کل : 127341
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1